نظریه های روان درمانی
تاریخچه - چارچوب نظری - کاربرد

جان دیویی

جان دیویی یکی از معروفترین فیلسوفان امریکایی قرن بیستم و از پیشتازان پراگماتیسم است که آرای انقلابی‌اش در باب سرشت فلسفه، آموزش، جامعه و سیاست حرف و حدیثهای فراوانی را به وجود آورد.
 
زندگی
جان دیویی در روز بیستم اکتبر سال 1859 میلادی در شهر برلینگتون در ورمونت آمریکا به دنیا آمد. او پس طی مراحل تحصیلی مقدماتی وارد دانشگاه جان هاپگینز شد و در کنار تحصیل در رشته فلسفه به شغل آموزگاری در مدرسه نیز مشغول بود.
دانشگاه جان هاپکینز تا زمان فارغ التحصیلی او تحت سرپرستی جرج اس موریس بود که گرایشهای آرمانگرایی داشت و توانسته بود ذهن دیویی را با اندوخته های خود در این خصوص پر کند. دیویی جان هاپکینز را به قصد تصاحب یک منصب پیشنهادی به سوی دانشگاه میشیگان ترک گفت.


ادامه مطلب ...

آبراهام مزلو

آبراهام هرولد مزلو (1 آوریل 1908، 8 ژوئن 1970) یک روان شناس آمریکایی بود. او برای مفهوم پردازی اش از "سلسله مراتب نیازهای انسان" مطرح، و پدر روان شناسی انسان گرا به شمرده شده است .
 
 زندگی نامه
 مزلو، بزرگ ترین کودک [خانواده ای] هفت فرزندی، در بروکلین [نیویورک] دیده به جهان گشود و پا گرفت. والدینش مهاجران یهودی دانش نیاموخته ای از روسیه بودند. او کند ولی منظم بود، و دوران کودکی اش را دوران تنهایی و بدبختی به یاد سپرد، چون، همان گونه که گفت: "من پسر یهودی کوچکی در میان همسایگانی غیریهودی بودم. قدری به نام نویسی سیاه پوستی کلاس اولی در مدرسه ی سفید پوست ها شبیه بود. من منزوی و بدبخت بودم. من در کتاب خانه ها و در میان کتاب ها، بدون هیچ دوستی بزرگ شدم".

 



ادامه مطلب ...
یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:درمان فرد مدار, :: 8:56 :: نويسنده : نصرت نوجوان

خانم سی. در جوّ بسیار خشکی پرورش یافته است که شرایط ارزش والدین او بر تمیز بودن ، عاری بودن از میکروب ، بری بودن از میل جنسی و مطیع بودن و پرخاشگر نبودن تمرکز داشته است. از الگوی وسواسی وجود او می توانیم حدس بزنیم که شرایط ارزش درونی شده ی خود او هم ، مثل شرایط ارزش والدین او ، خشک و انعطاف ناپذیر هستند. تنها تجربه هایی که او به خود اجازه می دهد داشته باشد ، آنهایی هستند که به طور وسواسی ثابت کنند چقدر تمیز و عاری از بیماری است.
او در سال های اول زندگی زناشویی احساس می کرد دوستش دارند و به اندازه ی کافی برای او احترام قائل هستند ، از این رو ، انعطاف پذیرتر و سازگارتر شده بود. اینکه چه اشکالی پیش آمد ، فقط می توان درباره ی آن حدس زد. اعضای خانواده ی او به آنفلوآنزای شدید مبتلا شده بودند ، و بعد احتمال همه گیری کرمک ، حرمت نفس او را احتمالاً تهدید کرده است ، زیرا او حتماً به اندازه ی کافی تمیز نبوده و از افراد خانواده اش مراقبت نکرده است که گرفتار این بیماری شده اند. در عین حال ، ادراک نیمه هشیار او ، شاید او را تهدید کرده باشد که وقتی فرزندان او مریض و کثیف هستند نمی تواند آنها را واقعاً دوست داشته باشد. شاید خانم سی. به محدود بودن محبت خود نسبت به فرزندان بیمارش پی برده باشدو گرفتار این عذاب شده باشد که اگر او ، زمانی که فرزندانش شدیداً به وی نیاز دارند نمی تواند آنها را واقعاً دوست بدارد ، پس حتماً مادر خوبی نیست. اما او درسی را که از والدین خود گرفته ، درونی کرده است ، درسی که به او می گوید ، محبت واقعاً مشروط است ، محبت به قدری کیمیاست که نباید آن را برای آدم های کثیف و مریض هدر داد.
 



ادامه مطلب ...
صفحه قبل 1 صفحه بعد
پيوندها